سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

ی لاجوردی ذهن

ودهکده ی کلبه های جنگلی.

براده  های زنگ زده ی خواب من درحنجره ی واژگون کاغذ.

رویای جنگل.

پل شیشه ای کودکانه به بلوغ ارغوانی پنجره.

ظهورچشمهای نیلی خدادرآمیزش آسمان ودریا.

حس شعری مبهم.

شاعری که شعرهایش درمن آبستن شد.

اوکه رفت بایدمیرفت.

آن که رفت پیش خدامقدس رفت.

آن که رفت سوی عشق تازه تربیهوده رفت.

لایق نبود.

آن که دل بست به دریای چشمهای من دل به سراب بست

وچه تشنه.

آن که رودخانه ی قلبم رافهمیددریایی شد.

شبهای آغشته به الکل.

آرامبخش.

مخدر.

اوکه رفت بایدمیرفت.

هرچندبیهوده.

هرچندهرز.

بایدمیرفت او که رفت بایدمیرفت.نوشته شده توسط امین آزاد






تاریخ : یکشنبه 90/11/9 | 5:40 عصر | نویسنده : سیدرضاموسوی | نظرات ()

من پذیرفتم که عشق افسانه است  ...    این دل درد آشنا دیوانه است

 می روم شاید فراموشت کنم      ...     با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتن من شاد باش      ...       از عذاب دیدنم آزادباش

 گر چه تو تنها تر از ما می روی     ...      آرزو دارم ولی عاشق شوی

 آرزو دارم بفهمی درد را          ...          تلخی بر خوردهای سرد را






تاریخ : سه شنبه 90/11/4 | 11:39 عصر | نویسنده : سیدرضاموسوی | نظرات ()
       

.: Weblog Themes By BlackSkin :.
 ستاره

قالب وبلاگ
موس

کد موس


قالب وبلاگ
اهنگ قالب وبلاگ
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ